شادی روح شهدا صلوات
تولد وکودکی
به سال 1340 ه.ش در مشهد مقدس، در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) متولد شد. پدرش که از کسبه متعهد به شمار میآمد، در دوران ستمشاهی و اختناق، با علماء و روحانیون مبارز، از جمله حضرت آیتالله خامنهای شهید هاشمینژاد و شهید کامیاب ارتباط داشت وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قایل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت میبرد و از این راه فرزندش را با مکتب اهل بیت (ع) و تعالیم انسانساز اسلام آشنا میکرد
شهید کاوه دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. از آنجا که خواست پدرش به هنگام تولد محمود، این بود که وی را در سلک صالحان و پیروان واقعی مکتب اسلام قرار دهد، با علاقه قلبی و مشورت پدر وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد
با شروع جریانات انقلاب، او که جوانی بانشاط، فعال و مذهبی بود با شرکت در محافل درسی مسجد جوادالائمه(ع) و امام حسن مجتبی(ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز بود، از هدایتها و تعالیم حضرت آیتالله خامنهای بهرههای فراوانی برد و ره توشههای همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانشآموزان منتقل مینموداو در دبیرستان به عنوان محور مبارزه شناخته میشدبا علاقه وافر، به پخش اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) میپرداخت و فعالانه در راهپیماییها و درگیریهای زمان انقلاب شرکت داشت
ویژگیهای اخلاقی
بنام خدایی که عشق را برای آنان آفرید
السلام علیک یا لثارات الحسین (ع)
صفات ارزنده و ویژگیهای ایمانی که این شهید داشت باعث شد که خود را وقف انقلاب کند و با اهمیتی که کردستان برای وی داشت خود را فرزند کردستان معرفی میکرد روحیه والا و انساندوستی او به قدری در اطرافیان اثر میگذاشت که با وجود تبلیغات سوء دشمنان و ایجاد جو مسموم علیه آن شهید و یگان تحت امرش، هنگامی که به درجه رفیع شهادت نایل شد، مردم مهاباد با پای برهنه زیر پیکر پاک و مطهر سردار بزرگ خود بر سر و سینه میزدند و اشک میریختند و ضدانقلاب را نفرین میکردند
او با الهام از سخن خداوند که در وصف مومنان بیان شده است: «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار و رُحَماء بَینَهم»، در قلب مردم و نیروها جای گرفته بود و هیچ انگیزهای جز خدمت به انقلاب و احیای ارزشهای الهی نداشت
شهید کاوه در عین حال که تمام اوقاتش را برای مبارزه به کار میبست، از پرداختن به تکالیف دینی و انجام مستحبات نیز غافل نبود. او از مروجین قرآن کریم بود و با عشق خالصانه به اسلام و مکتب، آیات جهاد را تلاوت میکرد و در صحنه جنگ و مقاتله با دشمنان، آن را در عمل تفسیر مینمود
روحیه اطاعتپذیری و ولایتی، هوش سرشار و چابکی در عملیات، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بیباکی، ساده زیستی و صمیمیت با نیروها از جمله ویژگیهای شخصیتی آن شهید والامقام است
با وجودی که در مقابل ضدانقلاب سازشناپذیر، جسور و با شهامت بود، اما در داخل تیپ با نیروهای تحت امر خود برخوردی بسیار متواضعانه و باصفا و صمیمی داشت و همین تواضع او سبب شده بود که محبوبیت خاصی در بین نیروها داشته باشد
شهید کاوه در قلب نیروهای بسیجی و سپاهی جای داشت
او مصداق بارز تلفیق محبت و قاطعیت در امر فرماندهی نظامی بود
روزی یکی از نزدیکان وی به منطقه آمده بود. یکی از برادران تقاضا کرد که کار مناسبی به او محل کند، شهید کاوه پاسخ داد: همه بسیجیها فامیل من هستند.
در بعد آمادگی جسمانی هیچگاه از ورزش غافل نبود و با تشویق نیروها و حضور در مسابقات ورزشی، آمادگی رزمی نیروها را بالا میبرد
همواره برای تشویق بچهها میگفت: موفقیت من در کوههای بلند کردستان مدیون ورزش است
او چریکی زبده بود که در عمل و جنگ چریک شده بود نه با درسهای تئوری
شهید کاوه همیشه راهگشای عملیات بود، هرجا که کار گره میخورد او رهگشا بود و هر کجا که از عزم و اراده رزمنگان کاسته میشد، اراده پولادین او به همه آن عزیزان، روحیهای تازه میبخشید
او برای اینکه بتواند عملیات را بهتر هدایت کند با سلاح پیشاپیش رزمندگان حرکت میکرد
با اینکه بارها در صحنههای عملیاتی مجروح شده بود، ولی همیشه قبل از بهبودی، به منطقه باز میگشت و در برخی از مواقع نیز نیروها او را با سر و بدن باندپیچی شده میدیدند که در میانشان حاضر میشد و آماده پذیرش ماموریت و اجرای عملیات بودسرتیپ شهید حسن آبشناسان – فرمانده لشکر 23 نوهد – میگوید
اگردر دنیا یک چریک پاکباخته و دل باخته به اسلام و حضرت امام(ره) وجود داشته باشد، محمود کاوه است و هر رزمندهای که بخواهد خوب پخته و آبدیده شود باید به تیپ ویژه شهدا پیش او برود
او دارای فضایل روحی و اخلاقی ویژهای بود و انجام کار خالصانه و بیریا را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود. عموماً کم سخن میگفت و بیشتر عمل میکرد و همواره سعی میکرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود و ارتشیان نیز او را از خود میدانستند
حرکت فرمانده تیپ155 شهدا به سوی شهادت
در وضعیت فوق طاقت و بهشدت دشواری که نیروهای عملکننده خواه ناخواه با آن مواجه بودند و سبب شدهبود پیروزی را نیز دور از دسترس ببینند، تیپ ویژه 155 شهدا، بهخصوص فرمانده آن، مؤمنانه و شجاعانه در عرصة درگیری وارد شدندشهید امیریمقدم راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در این تیپ، در گزارش خودش از عملیات کربلای2، درباره این وضع و حرکت نیروها برای ادامه عملیات و سرانجام آن، چنین روایت کردهاست: «تغییرات انجامشده در طرح مانور و عدم موفقیت کامل تیپ ویژه 155 شهدا در عملیات شب گذشته، موجب تردید در مسئولان، خصوصاً فرماندهان این تیپ شدهبوداین تردید اگرچه در خود فرمانده تیپ (برادر محمود کاوه) نیز وجود داشت ولی وی با توجه به حساسیت زمان و مصلحت کُل عملیات، این تردید را بروز نمیداد و به همین دلیل تصمیم گرفت برای زدودن تردیدها و تقویت روحیة عملیاتی در افراد تیپ، به همراه نیروهای عملکننده در منطقه درگیری حاضر شود
وقتی که مسئولان تیپ از این تصمیم آگاه شدند درصدد برآمدند که وی را از این عمل باز دارند. فرمانده یکی از گردانها (برادر صلاحی) برای منصرف کردن وی، میگوید: "شما این کار را نکنید، آتش دشمن زیاد است، مسیر، بدمسیری است، خدای نکرده طوری میشود
" فرماندهی در جواب میگوید: "خب، اگر این طور است، ما هم شهید میشویم
اگر کار مثل شب گذشته بشود، ما هم حاضریم امشب شهید شویم." به همان اندازه که خود وی در رفتن به خط درگیری مصمم بود، سایر مسئولان تیپ مخالف بودند
مکالمه زیر که در آخرین دقایق قبل از عزیمت برادر کاوه به منطقه و در هنگام پوشیدن پوتین، بین وی و قائممقام تیپ (برادر منصوری) انجام گرفته، بیانگر این واقعیت است که ایشان چه قدر به رفتن و دیگران چهاندازه در بازداری وی مصمم بودهاند متن مکالمه این چنین است:
منصوری: رفتن شما نه به نفع اسلام است و نه به نفع...
کاوه: نه
منصوری: اگر نظر شما این است که نیروهای عملکننده آدم قویتری میخواهند، من قوی نیستم ولی میروم جلو و یکی دیگر را اینجا میگذارم
کاوه: نه، من میخواهم امشب، شما اینجا باشید.
منصوری: من نمیخواهم.
کاوه: امشب کارها جور نمیشود.
منصوری: خب، اگر جور نمیشود با رفتن شما هم جور نمیشود
کاوه: چه میگویم! جور میشود، انشاءالله جور میشود
منصوری: البته اگر خدا بخواهد جور میشود شما هم اینجا کلی کار دارید: مسئله قرارگاه، هماهنگی توپخانه و...
کاوه: اینها همهاش حل میشود، اینها مشخص است.
منصوری که از بحث کردن نتیجه نمیگیرد، با پیش کشیدن تصمیم خودش برای رفتن به جلو، میگوید: حالا در هر صورت شما بروید، من کار ندارممن هم برای انجام مأموریت، گردان امامحسین(ع) را برمیدارم و میروم
کاوه: خُب، شما این کار را بکنید
منصوری: ولی اینجا در مقر فرماندهی تیپ کارها میخوابد.
کاوه: مسئلهای نیست، شما همین اول درگیری که من جلو هستم، اینجا باشید.
منصوری وقتی باز هم نتیجه نمیگیرد، بهطور جدیتری میگوید: آقای کاوه، میخواهید به زور متوسل بشویم؟ جلو رفتن شما اصلاً درست نیست، منطقی نیست
کاوه: امروز با روزهای دیگر فرق میکند، من یک چیزهایی میدانم، یک چیزهایی هست، میدانم تردید هست
منصوری: خُب، تردید طبیعی است، باید باشد
کاوه: خُب اگر آدم خودش جلو باشد و یک وقت مسئلهای پیش آمد، میتواند هم پیش خدای خودش و هم پیش خلق خدا و....
برادر کاوه سکوت میکند و برای هدایت گردان امامحسین(ع) از سنگر فرماندهی خارج میشود»
راوی تیپ ویژه 155 شهدا سپس افزودهاست: «به هنگام اعزام گردانها برای اجرای مأموریت، ابتدا گردان امامحسین(ع)، سپس گردان امامسجاد(ع) در حالی که فرماندهی تیپ (محمود کاوه) پیشاپیش آنها قرار داشت، حرکت خود را برای تصرف ارتفاع "2519" آغاز کردند. طبق طرح مانور قرار بود گردان امامحسین(ع) پایگاههای 1 و 2 و گردان امام سجاد(ع) پایگاههای 3 و 4 را تصرف کنند. حساسیت دشمن نیز نسبت به شب اول کمتر شدهبودو احتمال جدی نمیداد در این محور مجدداً عملیات شود، از اینرو اجرای آتش و پرتاب منور آنها نیز اندکی کاهش یافتهبود
به هر ترتیب، حدود ساعت یک بامداد بود که نیروهای پیاده پس از پیمودن مسافت فاصله خط خودی تا دشمن به زیر اهداف موردنظر رسیدند تا با هماهنگی آتش خودی، درگیری را شروع کنند. در همین حین یک گلولة خمپاره کنار برادر کاوه به زمین اصابت کرد و او در جا شهید شد»
به دنبال شهادت فرمانده تیپ ویژه 155 شهدا (شهید محمود کاوه) در منطقه عملیاتی کربلای2، از مراسم تشییع وی در مشهد، روزنامه کیهان (16/6/1365) چنین گزارش دادهاست: در این مراسم که با
حضور مسئولان استان خراسان و نیروهای نظامی و انتظامی شهر مشهد برگزار شد، پیکر پاک این سردار اسلام بر دوش انبوهی از اقشار مختلف امت حزبالله مشهد تا بارگاه ملکوتی امامرضا(ع) تشییع و پس از طواف ضریح مطهر، طی مراسمی به خاک سپرده شد»
راوی قرارگاه حمزه ـع_ (اسدالله احمدی) به نقل از فرمانده لشکر 5 نصر (باقر قالیباف) نوشتهاست: «در مراسم تشییع جنازه شهید محمود کاوه، پدر وی درخواست حجتالاسلام طبسی تولیت آستان قدسرضوی را مبنیبر این که پیکر شهید محمود کاوه در حرم مطهر حضرت رضا(ع) و یا در یکی از حجرههای مخصوص حرم دفن شود نپذیرفت و گفت: «پسرم از ابتدا با بسیجیها بوده و بهتر است در کنار آنها دفن شود»
کلام دلدار
دنیا بداند کاوه هنوز زنده است ...
********
مقام معظم رهبری درباره تیپ ویژه ی شهدا و شهید کاوه می فرمایند
تیپ ویژه شهدا که ایشان فرماندهیاش را برعهده داشتند یکی از واحدهای کارآمد ما محسوب میشد
... او در عملیات های گوناگون شرکت داشت و کارآزموده میدان جنگ شده بود
از لحاظ نظم، اداره واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشکر، از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت، توجه و ذکر، یک انسان جوان، اما برجسته بود. ... این جوان (شهید کاوه) جزو عناصر کمنظیری بود که او را در صدد خودسازی یافتمحقیقتاً اهل خودسازی بود، هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقواییو هم خودسازی رزمی
بیانات شهید
دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز،آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاًروشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه، ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود. اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود، بدانید که به مسلمانان جهان خدشه وارد شده است، به آنها آسیب رسیده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شد، آنها پیروز شدهاند.
در خاطر استاد
بعد از شهادت محمود، آیت الله خامنهای به مقر تیپ ویژه شهدا آمدند و سخنرانی مفصلی درباره کاوه ایراد فرمودند: «من او را از بچگی میشناختم، فراموش نمیکنم نوجوان بود، پدرش دستش را میگرفت، میآورد به آن مسجدی که من آنجا صحبت میکردم ... حقیقتاً اهل خودسازی بودتیپ ویژه شهدا که ایشان فرماندهیاش را بر عهده داشتند، یکی از واحدهای کارآمد ما محسوب میشد. خود او هم در عملیاتهای گوناگون شرکت داشت و کار آزموده میدان جنگ شده بود ...» و سپس با تأثر ادامه دادند: «این جوانها پرواز کردند و ما ماندیم.» ایشان آنقدر منقلب شده بودند که من در این چند سالی که در خدمتشان بودم، ندیده بودم که آنطور گریه کنند
راوی برادر حاج علی شم قدری
راوی برادر مهدی الهی
یکبار که محمود مجروح شده بود، او را برای استراحت به خانه خودمان بردمتلویزیون راهپیمایی مردم سقز را در سالروز پیروزی انقلاب نشان میداد و محمود دراز کشیده بود. ناگهان با دیدن صحنههای حضور مردم سقز در راهپیمایی انقلابی، از جای برخاست و شروع به گریستن کرد
هر وقت اسم سقز را میشنیدم، خود به خود نام کاوه را هم به یاد میآوردم. گویی نام محمود با سقز عجین شده بود
پرسیدم: «به یاد خاطراتت افتادی؟» گفت: «به یاد روزهای مظلومیت انقلاب در کردستان افتادم. بالاخره کردها هم فهمیدند که انقلاب حامی آنهاست
آرزو داشتم زنده بمانم و این روزها را ببینم. روزهایی که مردم سقز هم پا به پای مردم دیگر مناطق، طرفداری و حمایتشان را از امام و انقلاب نشان دهند
» سپس سر به آسمان بلند کرد و گفت: «پروردگارا صد هزار مرتبه شکر
حالا به غیر از شهادت، آرزو و خواسته دیگری ندارم
»
راوی برادرعلی صالحی
هنگامی که شهید کاوه به کردستان رفت، بر خلاف معمول اطلاعیهای برای به مبارزه طلبیدن ضد انقلاب منتشر نموددر پایان این اطلاعیه بر خلاف سایر فرماندهان که معمولاً اسم مستعار برای خود انتخاب میکردند، خود را با نام و مشخصات واقعی معرفی کرد
خود محمود از آن روزها چنین میگفت: «بعد از انتشار آن اعلامیه در سطح شهر، منتظر عکسالعمل ضد انقلاب بودیم
دشمن هم برای اینکه آمادگی ما را امتحان کند تصمیم به آزمایش نیروهایمان گرفت
آنها شبهنگام، درون باغ اداره کشاورزی سقز تجمع کرده به سوی نیروهای ما تیراندازی نمودند. من هم از بالای پشتبام قرارگاه با دوربین دید در شب، موقعیتشان را شناسایی کرده، به همراه نیروها به سراغشان رفتیم و با سلاحهای سنگین آنها را از پای درآوریم. این آخرین درگیری در سقز بود
»
عرصه های حضور
انشاءالله